موفقیت نامحدود

چیزی در این کره خاکی وجود ندارد که نتوانید آن را بدست آورید، کافی است در ذهن خود این حقیقت را بپذیرید که میتوانید

موفقیت نامحدود

چیزی در این کره خاکی وجود ندارد که نتوانید آن را بدست آورید، کافی است در ذهن خود این حقیقت را بپذیرید که میتوانید

چگونه فردی موفق محسوب شویم

هرفردی موفقیتهای خویش را براساس یک مقیاس نسبی مورد سنجش قرار می دهد. مـوفـقـیـتـهای کـوچـک بـرخی اشخاص درنظر برخی دیگر ممکن است بزرگ جلوه نماید؛این کاملا بستگی بنوع تربیت، تحصیلات و شرایط مـوجود در زندگی شما دارد.

تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی می کـنـیـد، فـردی موفق محسوب میشوید. این اصل مطلب است.

با این حال افرادی نیز وجود دارندکه نمی توانـندبه سطـح رضایت بخشی ازموفقیت دست یابند.ضعفهای شخصیتی و یـا خـصوصـیات از پـیـش تعیین شده زندگی آنها، مـوانـع اصـلی راه چنین انسانهایی بشمار می رود. اگر در زندگی خـود شـرایـط دشـواری را تـجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیت ها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.

پشت گوش اندازی

ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد.

افرادی که علامت مزمن این ''بـیـمـاری'' در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که '' تمام کردنش کاری نخواهد داشت'' و یا ''نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است''، کارها و وظایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.

اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا'' پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.

فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست می باشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجـام امـور را در اختـیـار دارد، از اتـمام آنـها طـفره می رود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز مـمکـن اسـت به چنـین خصیصه ای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.

ترس از موفقیت

مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا'' می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایـشـان راه پـیـش رو، مـخـوف و رعـب آور میباشد. نگرانی از آینده و همه مسائلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می گردد؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی بنظر خواهد رسید.

فرصت های ترقی در محل کار ممکن است پیش بیایند، اما فردی که از موفقیت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفیع نخواهد بود. او بهانه می آورد که مسؤلیـتـهـای شـغـل جدید زیاد و خارج از توانایی هایش است. اینگونه اشخاص میلی به بالارفتن از پله های ترقی ندارند

وقتی آینده نا معلوم باشد، این وحشت شدت بیشتری پیدا میکند. باید پذیرفت افــرادی که دارای چنین ترسی نمیباشند روزهایی پیش رو دارند که در آنها آینده ترسناک جــلوه مینـماید، بنابراین میتوان متوجه شد اشخاصی که فاقد مکانیزمی مناسب برای برخورد و رویارویی با چنین موقعیتی می باشند، چگونه احساسی خواهند داشت.

تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی فردی که از پذیرش مسؤلیتهایی کــه موفقیـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، میتواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.

وسواس

افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیـت تمرکز بر اندیشه های بـزرگ میباشد. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چرا که خود را کاملا'' محدود و متعهد به انجام کارهای جزئی و کوچک میـنمایند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزئی زیان آور است چرا که زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید.

اگر یک کارفرما کاری را به یکی از کارمندان سخت کوش خود محول کرده و آن کارمند دید وسیع نداشته باشد، بطور یقین کارمند مربوطه در مورد هر موضوع بی اهمیت آن پروژه دچار تنش و فشار روانی شده و در به نتیجه رساندن کار دچار کندی خواهد گـردید. ایـن حالت در اصطلاح احساس وسواس فکری-علمی نامیده و بـاعـث کـاهـش قـابل ملاحظه خلاقیت و کارایی می شود.

اینگونه افراد،سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید بکار نمیبندند. تنظیم دقیق مهارتهای مدیریـت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد نمود.

نا امنی

افراد ضعیف و سست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی،در کارشان پیشرفتی حاصل نمیگردد. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسانها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمیـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها میگردد. برای مثال عدم برخورداری از تجربه در بخشی بخصوص، می تواند موجب پدید آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود.

مثال بیان شـده در قـسمت قبل در این مورد نیز قابل بیان است با این فرق که کارمند از هـمـان ابـتـدا اصلا'' از انـجـام کـار مـحولـه امـتـنـاع ورزیـده و با بهانه آوردنهای گوناگون به کار فرمای خود اینگونه القا میکند که نمی تواند از عهده چنین مسؤلیتهایی برآید.

در اینـجا نـیـز مـسئله هزینه فرصت از دست رفته مطرح است. برخی افراد مایل نیستند برای پیـشرفت و تـرقی دادن مـوقـیـعت شـغلـیـشان در زمان مـحدود خـود بـه داد و ستد بپردازند اما اینگونه گزینه ها و پیشنهادات کاری بخشی از زندگی مـحسـوب میـگـردنـد. بنابراین ببینید که چه چیزی برای شما بیشتر اهمیت دارد و با اطمینان خاطر تصمیمـی مناسب بگیرید.

اطرافیان

ممکن است شما همه شرایط لازم برای منعکس نمـودن فردی موفق از خود را دارا باشید، اما آیا دوستانتان شـما را در این راه همراهی میکنند؟ ممکن اسـت آنـها دیـدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادی از مـوفـقیت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و یا اصلا'' دیـدگاهی نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن بـه موفـقیـت را برایتان سخت و دشوار میکنند.

برخی از اطرافیان حتی ممکن است متوجه پـتـانـسیـل واستعدادهای نهانی شما نشده و باعث زمین خوردگی وتردید در قابلیتها و تواناییها گردند. حتی برای نامزد و یا همسرتان ممکن است این تصور بوجود آید که توانمندیهای شما هنـوز بـرای خودتان ثابت نشده و این میتواند به بدبینی آنها نسـبت بـه آیـنـده تان منجر گردد. این موضوع ممکن است باعث نا امیدی و تضعیف روحیه شود، اما بیاد داشته باشید که نباید دیگران را مقصر بدانید؛ شما فقط یک قربانی بیگناه نیستید.با وجود ابراز بی اعتنایی آنها هنگام بیان ایده های کاری جدیدتان،بخاطر داشـته باشید که این شما هستید که چنین همراهانی را در آن لحـظـه و لـحـظـات آتی برای خود برگزیده اید.

اگر این گونه روابط دوستی برایتان اهمیت دارد، کاری که باید انجام دهید همسو نمودن دوستانتان با سیستم و خط مشی خود است.چنانچه توانـستـید متقاعدشان کـنید که انسانی شایسته اعتماد و اطمینان میباشید، آنها را دوستان واقـعـی خـود دانسته و در غیر اینصورت برای همیشه از زندگی خود بیرونشان کنید.

فقدان منابع

هیچ چیزی ناهنجار تر از این مـوضـوع نـیست که انسان با وجود داشتن همه قابلیـتهای لازم جـهت رسـیدن بـه مـوفقیت، فقط بخاطر عوامل خارج از کنترل خود، از پیشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالی و یا کمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده و یا مسؤلیتهای دیگر میتواند یک قاتل واقعی باشد. رشد کـردن زیـر خـط فقر و یا تامین نمودن نزدیکانی که به شما نیازمند هستند، آینده را بسیار متفاوت از آن چـیـزی کـه در تصـورتـان بوده ترسیم خواهد نمود.

بسیاری از مواقع بـدنـیـا آمدن یک بچه و یا بیماری ناگهانی افراد خانواده باعث لغو شدن برنامه ها و بازماندن انسان از عملی کردن اهـدافـش خـواهـد شد. این هم یکی دیگر از حقایق تلخ زندگی است که همیشه امور بر وقف مراد آدمی نمی باشد.

البته باید دانست که موفقیت نه فقط بر اساس مقیاسهای متفاوت، بـلـکه در مـکانهـا و شرایط گوناگون نیز مورد سنجش قرار میگیرد. موفقیت مالی ممکن است هدف اصلـــی شما باشد، اما پدری خوب و کارمندی سخت کوش بودن برای تامین کردن یک خانـــواده نوپا نیز به همان اندازه پر معنی و ارزنده است. باید پذیرفت که زندگی و هدفهـای مــورد نظر انسان ممکن است دستخوش تغییرات قرار بگیرند که در این شرایط، تـوانـایی شما در تطبـیق خود با این تغییرات یک مقیاس بزرگ موفقیت بشمار میرود.

نیاز به دیدگاهی درون نگر

یک معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرایدار میتوانند بطرق مختلفی مـوفق باشنـد. با اینکه موفقیت در کار ممکن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نیافتید، بیم ناک نگردید. یـک قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـی نمایید.

خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت کنید که قدمهای صحیـحـی جهت بهینه نمودن فرصتها برای بدست آوردن موقعیتی موفقتر و راضی کننده تر بردارید.

همانی هستید که فکر می کنید

اگر می خواهید دنیایی که در آن زندگی می کنید به همان شکلی که آرزو می کنید باشد، پس دنیای شما به همان شکل آفریده می شود. اگر معتقدید پیشامدها آن شکلی که آرزو می کنید خواهند بود ، پس اتفاقات به همان صورت رخ خواهد داد . اگر معتقدید پیشامدها شکل زندگیتان را تعیین می کنند، همیشه قربانی باقی می مانید. قربانی بودن فواید دارد و راحت هم هست! چون همیشه کسانی اطرافتان هستند که از شما حمایت کنند یا برایتان تأسف بخورند. حالا فکر کنید چه اتفاقی می افتاد اگر در زندگی نقش قربانی را بازی نمی کردید؟ دنیا چه مشکلی پیدا می کرد اگر زندگی را با تمام جنبه هایش می پذیرفتید و هر روز با طلوع آفتاب، امواج درخشان حیات را از خود ساطع می کردید؟

اثر کیفیت تصمیم گیری بر زندگی

شما به دلیل انتخاب هایی که در زندگی انجام داده اید در جایگاه کنونی تان قرار دارید. اگر امید دارید آینده بهتر از گذشته باشد، لازم است انتخاب های بهتری انجام دهید. آیا در دریایی از وام و بدهی غرق شده اید؟ قرار گرفتن در چنین وضعیتی چه احساسی دارد؟ من در این موقعیت بوده ام و می دانم احساس خوبی نمی توان داشت. به هر حال اگر دنبال کمک هستید آن را فقط نزد خودتان پیدا می کنید. کافی است تصمیم بگیرید و عمل کنید. برداشتن اولین گام به سوی بهبود وضعیت ، سخت است. ولی همین قدم ، بهبود را به دنبال می آورد. اگر تصمیم بگیرید و اولین قدم را بردارید، یعنی پشتکار دارید و دوام می آورید.

زندگی شما چطور می گذرد؟ آیا امور مادی و دنیوی تمام آن را فرا گرفته؟ آیا می توانید خود را از انبوه جمعیت کنار بکشید و مستقل باشید؟ برای روزنامه خواندن چقدر وقت می گذارید؟ اصلاً مطالعه می کنید؟ آیا از روند امور راضی هستید؟ وضعیت شغلی تان چطور است؟ شما می توانید در مورد این مسائل تصمیم بگیرید.

 

روز جدید را متفاوت شروع کنید

خورشید هر روز طلوع می کند. خورشید در مورد زندگی شما چیزی نمی داند. همان کاری را در پیش می گیرد که فرض است هر روز انجام دهد. تصور کنید اگر خورشید مثل شما بود چه اتفاقی می افتاد؟ آیا هر روز طلوع می کرد و جهانی از زیبایی به وجود می آورد؟ شما خورشید نیستید ولی برخلاف خورشید قدرت انتخاب دارید. فقط خودتان قادرید نحوه گذران هر روز را تعیین کنید. اگر در آن روز به دنبال موضوعات منفی هستید، انتظار آنها را هم بکشید. چون پیش می آیند. اگر از روزی که سپری می کنید، ساعاتی هیجان انگیز و توأم با چالش را طلب می کنید، تمام اینها به شما داده می شود. چون خودتان آنها را فرا می خوانید. مثل اسب مسابقه ای که آموزش دیده و به محض باز شدن دروازه ها به جلو می جهد، فکر شما هم باید چنان قدرت تطبیقی با شرایط پیدا کند که به محض زنگ زدن ساعت، آماده مواجهه با روز نو باشید.


رویارویی خوب است

اگر هنگام برخورد با شرایطی که شما را دچار رنجش و زحمت می کند، سخت ترین انتخاب زندگیتان را انجام دهید زندگی بهتری در پیش خواهید داشت. آیا اطرافیان از موضوعاتی صحبت می کنند که نمی خواهید بشنوید؟ به حرفهایشان گوش دهید. آنها سعی دارند کمک کنند. همین اصل را در قبال جریاناتی که ناراحتتان می کنند، در پیش بگیرید. در صورتی از برخورد با این پیشامدها پیروز و موفق بیرون می آیید که در واقع بر آنها مسلط شوید و در نوع برخورد مهارت پیدا کنید؛ راه دیگری وجود ندارد.

اما به هر حال شما ساخته و پرداخته گذشته تان هستید. برای ساختن آینده ای درخشان تر چه کاری می توانید انجام دهید؟ یک دسته کاغذ و قلم مقابلتان قرار دهید. حالا اسم خودتان را روی کاغذ بنویسید. این کار به نظر احمقانه می رسد. اما می خواهیم به نظریه ای برسیم. شما توانستید تصمیم بگیرید و اسمتان را روی کاغذ بنویسید. بنابراین چه چیزی شما را از حمله به مشکل بزرگتر باز می دارد؟ هیچ اجباری در نوشتن نامتان روی کاغذ وجود نداشت. در واقع ترس از نتیجه کار است که شما را از حل مشکلات باز می دارد. اما نکته خنده دار این است که انجام ندادن کاری به خاطر ترس، به طور اتوماتیک نتیجه بدتری به بار می آورد. بنابراین انجام کار، یگانه راه طبیعی مواجهه با مشکل است. حالا موضوعی را که تاکنون شما را بیش از هر چیزی رنجانده ، یادداشت کنید. سپس اولین کاری را که می توانید برای اصلاح و حل مشکل انجام دهید بنویسید و به آن عمل کنید. می بینید که این کار به آن سختی که تصور می کردید، نبود.

ده کلید برای تقویت روحیه

 ۱- خود را بشناسید

امروزه پیشنهاد سقراط در قرن پنجم قبل از میلاد که در آن متنی بر خودشناسی ارائه شد به قوت خود پا برجاست. اهداف احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آنها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه، خواه از طریق اندیشیدن و تفکر، سعی کنید بعضی راه هایی را که باعث شناخت شما از خودتان می شود و این که چه چیزهایی شما را خوشحال می کند پیدا کنید. چنانچه به این توصیه عمل کنید، بهتر قادر به کنترل زندگی و مشکلات پیش روی خود خواهید بود.

2 - به خودتان ارزش بدهید و به خود اعتماد داشته باشید

ممکن است سخت به نظر برسد اما سعی کیند رفتارتان گویای این باشد که از خودتان مواظبت می کنید. حتی اگر همیشه احساس عدم اطمینان می کنید، برخورد و رفتار مثبت را به دنیای اطراف هدیه دهید. برخورد مردم با شما متأثر از رفتار و پوشش شماست. بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان آورد.

3 - بیش از حد توان تان کار نکنید

همه ما با سخت کوشی، خواهان تأمین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم. اما مهم این است که تعادل را در زندگی حفظ کنیم. معمولاً آن چه از نظر مالی دنبال می کنیم با آن چه که تحقق می یابد یکسان نیست. اگر برای شما تأمین معاش مهمتر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است، بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری کنید. سعی کنید برقراری تعادل را از کسی که بین زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد کرده بیاموزید یا این که با خانواده یا دوستانتان راجع به تأثیرات شغلی تان بر روی آنها صحبت کنید.

4 - از افراد منفی دوری کنید

از ارتباط مسموم که در شما احساس ناراحتی، عصبانیت یا ناامنی می کند اجتناب کنید. حتی المقدور ارتباط خویش را با کسانی که برای شما افسردگی به ارمغان می آورند به حداقل برسانید، کسانی که اکثراً محبت های دریافتی را بدون پاسخ می گذارند و یا کسانی که دائماً از شما انتقاد می کنند. صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید که میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد براساس ارتباطی مثبت و خوش بینانه است. اگر کسانی شما را تحت فشار روانی قرار می دهند صریحاً از آنها بخواهید شما را رها کنند.

5 - مثبت فکر کنید

سعی کنید از حداکثر توانایی هایتان استفاده کنید و به قدرت خویش اتکا کنید. علایق شخصی تان را با مطالعه و رفتن به کلاس توسعه دهید. علایق جدید را امتحان کنید و شکست هایتان را به کار گیرید.

همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شکست هایشان درس گرفته اند و مغلوب شکست شان نشده اند. اگر شما توانایی هایتان را به خوبی افزایش دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعاً قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.



6 - ورزش، ورزش، ورزش

یک رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه، اعم از این که پیاده روی آرام باشد یا کار بیرون، فشار و

اضطراب را تخفیف می دهد و روحیه را شاداب نگه می دارد. ورزش و تمرینات بدنی، افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سرکوب شده ذهن را ترقی می دهد. همین امر منجر به جلوگیری از افسردگی می شود. برای اشخاص متفاوت ورزش های مناسب آنها وجود دارد. تمرینات کششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیارمناسبند. بعضی تمرینات نیز می توانند به رفع عصبانیت کمک کنند. البته ورزش بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد، نور آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی کمک مؤثری محسوب می شود.

7 - بخشی از اوقاتتان را تنها بگذارید

«لذت بردن از جمع دوستان» و «تنهایی» دو بخش از زندگی اند که برای تقویت روحیه بسیار مهم اند.

علاوه بر گذراندن 20 دقیقه در حمام ، گوش دادن به موسیقی یا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبیعت، زمانی رابرای لذت بردن از تنهایی خویش صرف کنید. چنانچه این امر را سخت یافتید ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوری کنید.

8 - به دیگران کمک کنید و اجازه دهید دیگران به شما کمک کنند

وقتی مشکلاتتان طاقت فرسا به نظر می رسد نشان دهید که کمک دیگران می تواند اضطراب و دلواپسی شما را برطرف کند، بنابراین مشکلاتتان را کاملاً در منظر دیگران قرار دهید. کمک بلاعوض در مسائل اجتماعی یا کمک به دوستان نیز می تواند به نفع شما تمام شود. اگر در مقابل کمکی کم دریافت کرده اید به همان میزان به دیگران مساعدت نمایید. به این ترتیب جمعیت مناسبی از دوستان و اقوامی را در اطراف خود جمع می کنید که شریک اوقات خوش شما هستند و مددکاران زمان تنگی و سختی تان.

9 - ارتباط و مراودات

با روشی روشن و در عین حال همراه با آرامش و متانت، احساساتتان را نسبت به خانواده، دوستان و مدرسه و دانشگاه تان بیان کنید و با دقت کامل به جواب آنها گوش فرا دهید. هرگز خود را تحت فشاری که ناشی از عدم بیان احساساتتان است قرار ندهید. چرا که این فشار، انفجار ناگهانی در پی خواهد داشت و دیگران شما را به «عصبانیت» خواهند شناخت.

عصبانیتی را که باعث پریشانی و دانستن نقاط ضعف شما می شود کنترل کنید. هرگز اجازه ندهید دیگران ذهن شما را بخوانند.

10 - موقع احتیاج، کمک بطلبید

افرادی را پیدا کنید که هنگام مشکلات بتوانید با آنها مشورت کنید. چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده، مشکلات تان همچنان طاقت فرسا جلوه می نماید و احساس عدم آرامش می کنید، با مشاورینی صحبت کنید که خواهان کمک و یاری به شما هستند. اگر احساس عدم امنیت، نگرانی یا ناراحتی و پریشانی می کنید فوراً از یک مشاور متخصص کمک بگیرید.

گریه کنید تا سالم بمانید !!

اگرچه فلسفه و کارکرد عزاداری ایام محرم و عاشورا فراتر از مساله سلامت و مفاهیم آنست اما برخی کنش های انسانی و عاطفی نهفته در آن از منظر سلامت نیز قابل تحلیل و بررسی است.

یکی از مهمترین فعل و انفعالات زیستی و فیزیولوژیکی که به واسطه آیین های این ایام در انسان افزایش می یابد گریستن و اشک ریختن است. مطالعات مختلف در سرتاسر جهان نشاندهنده این امر است که گریستن در سلامتی بدن نقشی کلیدی داشته و محققان گریه کردن را به عنوان یکی از شیوه های درمانی به افرادی که به افسردگی دچارند، توصیه می کنند.

بررسیها نشان می دهد اشکهایی که با احساسات در ارتباطند، دارای سطوح بالایی از پروتئین، منگنز، پتاسیم و هورمونهای مانند پرولاکتین هستند. منگنز یکی از مواد حیاتی بدن است که افزایش آن در بدن می تواند منجر به کاهش توانایی لخته شدن خون، کاهش کلسترول خون و مشکلات پوستی شود. همچنین پتاسیم بر روی سیستمهای اعصاب و ماهیچه ها و فشار خون تاثیر گذار بوده و هورمون پرولاکتین نیز در ایجاد استرس نقش داشته و بر عملکرد سیستم دفاعی بدن و دیگر قسمتها تاثیر گذار است و افزایش هر یک از این سه ماده در بدن می تواند اختلالات متفاوت و پیچیده ای را ایجاد کند.به گفته محققان به این دلیل که عدم کاهش استرس در افراد می تواند منجر به سکته قلبی و اختلال در قسمتهای مختلف مغزی شود، گریه کردن نقش حیاتی را برای حفظ سلامت انسانها ایفا می کند.

متخصصان مغز واعصاب و روانپزشکان نیز  می گویند 85 درصد زنان و 73 درصد مردان پس از گریه کردن به احساس بهتری دست پیدا می کنند.

فواید گریه کردن :

1. هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم، مغز و بدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند.

2. اشکهای احساسی در واقع مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را از بدن دفع میکند.

3. اشکهای احساسی سطح منگنز بدن را کاهش میدهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تاثیر مستقیم میگذارد. غلظت منگنز اشک احساسی ۳۰ برابر بیشتر از منگنز موجود در سرم خون است.

4. اشک احساسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی ۲۴ درصد پروتئین آلبومین بیشتری میباشد.

5. گریه مانند ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن میشود.

6. گریه یک مکانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه میباشد.

7. هورمونهایی که پس از استرس در بدن انباشته میشوند به حد سطح سمی رسیده و باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیکی میشوند. اشک های احساسی به عنوان دریچه اطمینان برای قلب عمل میکنند.

8. ترکیباتی که حین استرس در بدن تجمع می یابد با اشک خارج میگردند. همین امر باعث کاهش استرس میگردد. این مواد شامل آندورفین (lucine-enkephaline )، که در کنترل درد موثر است، پرولاکتین که در تنظیم تولید شیر نقش دارد، و آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) که یک نشانگر مهم استرس است، میباشند. سرکوب گریه و اشک باعث افزایش استرس میگردد.

9. نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد میشود بلکه در افزایش حس تعلق در گروه نیز تاثیر گذاربوده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگران در تامین رفاه فرد میشود. اشک ها یک روش موثر در ایجاد ارتباط بوده و در برانگیختن حس همدردی و دلسوزی سریعتر ازهر ابزار دیگری عمل میکنند. گریه بطور موثری بازگو کننده آنست که شما در مورد یک دلمشغولی خاص صادق و بی ریا بوده و در کنار آمدن با آن مشکل مضطرب میباشید.

10. گریه عملی طبیعی، سالم و شفا بخش است.

11. گریه در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر میباشد.

12. خنده و گریه دو ابزار کارآمد درکاهش استرس و رهایی از احساسات منفی میباشند.

13. هنگامی که گریه سرکوب میشود، هیجانات رها نمی شوند و خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز میکنند.

14. به باور دانشمندان سرکوب و امتناع از گریه کار معقولی نیست. اما برخی افراد که پس از مورد انتقاد قرار گرفتن، مشاجره با دوستان، مواجهه با ناکامیهای کوچک فورا شروع به گریستن میکنند، باید به روانشناس مراجعه کنند. چرا که معمولا علت اصلی این نوع گریه ها اعتماد بنفس پایین و یا مشکلات روانی مزمن در فرد بوده و بایستی فرد تحت درمان قرار گیرد.

15. انسان ها پس از گریه کردن از لحاظ جسمی و روانی احساس بهتری میکنند و در واقع سبک و خالی میشوند. (به علت دفع مواد انباشته شده که توضیح داده شد)

16. گریه یک ابزار برقراری ارتباط است یک زبان جهانی برای درخواست کمک و حمایت اجتماعی.

17. گریه کمک میکند به آزاد سازی آندورفین ها به جریان خون. آندورفین ها ترکیبات شیمیایی ای هستند که باعث بهبود خلق و خو و تسکین درد میشوند.

یکی از معیارها و متغیرهایی را که در تاثیر گریستن باید مورد توجه قرار داد  تفاوت جنسیتی است. همه می دانیم که معمولا زنان بیش از مردان گریه می کنند تحقیقات و بررسی های علمی نیز این را نشان داده است زنان ۴ تا ۵ برابر بیشتر از مردان گریه میکنند. ۵.۴ بار در ماه. برای شناخت این تفاوت به نکات ذیل تئجه کنید:

تفاوت گریه در مردان و زنان

-  دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چرا که ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید می شود.

ـ پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان ۶۰ درصد بیشتر از مردان می شود.

-  غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان می باشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند.

-  یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار می دهد. مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر می شود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد.

-  اما زنان معمولا پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه می کنند.

-  مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه می کنند.

بر اساس نتایج مطالعات جدید گریستن باعث افزایش انگیختگی در عملکرد بدن برای دفع تهدیدهای فیزیولوژیکی خواهد شد. برای اثبات این نظریه محققان افزایش حساسیت پوست را در حین گریستن و بعد از آن و همچنین افزایش عمق تنفس در انسان را مثال می زنند. زیرا این دو پدیده از نشانه های سلامتی بدن به شمار می روند.

در حال حاضر دانشمندان فراوانی در سر تا سر جهان مشغول مطالعه بر روی این پدیده طبیعی بوده تا بتوانند نشانه های علمی را برای درک منشا اصلی گریه، تاثیرات اجتماعی و شخصی گریستن و ارزش سلامتی آن به دست آورند که این تلاش جهانی می تواند عمل گریستن را که اکثر جوامع آن را نشانه ضعف در افراد می دانند، به عملی مفید و ضروری تبدیل کند.

چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم ؟؟؟

برتراند آرتورویلیام راسل (زادهٔ ۱۸ می ۱۸۷۲ - درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰). ریاضیدان، منطق‌دان و فیلسوف بریتانیایی بود که آثارش در مورد تحلیل منطقی، فسلفه در قرن بیستم را تحت تاثیر قرار داد. برتراند راسل که موفق به کسب جایزهٔ نوبل نیز شد، در گفتاری کوتاه با عنوان « چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟»، به روشنی به آسیب شناسی آفات تعصب، جزم و جمود، پیشداوری و .... در باورهای آدمی می پردازد.


برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه بازمیدارد.
اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی درباره عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. درهرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی درباره آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این ساده تر به بوته ی آزمایش درمیآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند. اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثا کند. شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند. همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونه ای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. دراینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطه بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.